شب ها
نامهربان و سرد
بر کومه ام
می تابند .
و ستاره اضطراب
همیشه بر بام من
نا امیدی می پاشد .
من تو را در عبور رگ های گرم تابستان
و در گذری از بنفشه ها
دیدم.
خسته به هم رسیدیم
و در عبثی تلخ
راه بر هم بستیم .
فرشته کاظمی(از کتاب حقیقت زندگی من)